wellcome to our home
نظرات شما عزیزان:
گفتي که پــَر بکش ، برو از آسمان من
باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من
هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت
پـُر مي شود از آتش ِعشقت دهان من
اين جمله که براي بيانش به چشم تو
افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من
آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده اي
ديگر رسيـده کارد ، بر اين استـخوان من
نه ، شاهنامه نيست که تو پهلوان شوي
اين يک تراژدي ست ـ غم ِداستان من
يک شب بيا و ضامن ِ من باش نازنين !
وقتي دخيـل ، بستـه به تو آهوان ِ من
دل بــرکن و به شهـرِ دل ِ من بيا عزيز!
زخـم زبان مردم ِ چشـمت ، به جان ِ من
بايد که باز با تو خـدا حا فظـي کنـم
آخر رسيـده است به پايـان ، زمان من
яima |